پاییز بلند |
...اما اعجاز ما همین است : ما عشق را به مدرسه بردیم در امتداد راهرویی کوتاه در آن حیاط کوچک تا باز این کتاب قدیمی را که از کتابخانه امانت گرفته ایم - یعنی همین کتاب اشارات را – باهم یکی دو لحظه بخوانیم!! ما بی صدا مطالعه میکردیم اما کتاب را که ورق میزدیم تنها گاهی به هم نگاهی... ناگاه انگشت های"هیس" ما را از هر طرف نشانه گرفتند انگار غوغای چشم های من و تو سکوت را در آن کتابخانه رعایت نکرده بود...!!!
[ جمعه 90/9/18 ] [ 4:43 عصر ] [ آناهیتا ستایش ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |